نوشته ها بهانه است فقط مينويسم كه يادآوري كنم بيادتم.. باورش با تو.. از بیان احساسات پاکم هراسی ندارم میگذرد لحظه ها ، لحظه های بی تو بودن ، ثانیه هایی که خیلی کند میگذرد !
کاش می دانستی، من سکوتم حرف است،
حرف هایم حرف است، خنده هایم، خنده هایم حرف است. کاش می دانستی، می توانم همه را پیش تو تفسیر کنم. کاش می دانستی، کاش می فهمیدی، کاش و صد کاش نمی ترسیدی که مبادا دل من پیش دلت گیر کند، یا نگاهم تلی از عشق به دستان تو زنجیر کند. من کمی زودتر از خیلی دیر، مثل نور از شب چشم تو سفر خواهم کرد. تو نترس، سایه ها بوی مرا سوی مشام تو نخواهند آورد. کاش می دانستی، چه غریبانه به دنبال دلم خواهی گشت، در زمانی که برای غربتت سینه دلسوزی نیست. تازه خواهی فهمید، مثل من عاشق مغرور شب افروزی نیست. گفتمش : دل می خری ؟
گفتمش : دل مال تو، تنها بخند !
خنده کرد و دل زدستانم ربود
تا به خود باز آمدم او رفته بود
دل ز دستش روی خاک افتاده بود
جای بایش روی دل جا مانده بود
شب آرامی بود
تو را به جاي همه کساني که نشناخته ام دوست می دارم تو را به خاطر عطر نان گرم براي برفي که اب مي شود دوست مي دارم تو را براي دوست داشتن دوست مي دارم تو را به جاي همه کساني که دوست نداشته ام دوست مي دارم تو را به خاطر دوست داشتن دوست مي دارم براي اشکي که خشک شد و هيچ وقت نريخت لبخندي که محو شد و هيچ گاه نشکفت دوست مي دارم ... تو را به خاطر خاطره ها دوست مي دارم براي پشت کردن به ارزوهاي محال به خاطر نابودي توهم و خيال دوست مي دارم تو را براي دوست داشتن دوست مي دارم تو را به خاطر بوي لاله هاي وحشي به خاطر گونه ي زرين افتاب گردان براي بنفشيه بنفشه ها دوست مي دارم تو را به خاطر دوست داشتن دوست مي دارم تو را به جاي همه کساني که نديده ام دوست مي دارم تورا براي لبخند تلخ لحظه ها پرواز شيرين خا طره ها دوست مي دارم تورا به اندازه ي همه ي کساني که نخواهم ديد دوست مي دارم ... اندازه قطرات باران ، اندازه ي ستاره هاي اسمان دوست مي دارم تو را به اندازه خودت ، اندازه ان قلب پاکت دوست مي دارم تو را براي دوست داشتن دوست مي دارم تو را به جاي همه ي کساني که نمي شناخته ام ...دوست مي دارم تو را به جاي همه ي روزگاراني که نمي زيسته ام ...دوست مي دارم براي خاطر عطر نان گرم و برفي که آب مي شود و براي نخستين گناه تو را به خاطر دوست داشتن...دوست مي دارم تو را به جاي تمام کساني که دوست نمي دارم دوست مي دارم ...
ای سفر کرده دلم تنگه برات نغمه پردازه هزار چنگه برات وقتی بر تار دلم چنگ میزنی دل من سازه پر آهنگه برات ای سفر کرده من امشب کجا هستم ، توکجا من کجا تنها به یاده تو نشستم ، تو کجا من از این فاصله ها شوق به خواب دیدن تو چشمای خستمـُ هر شب کجا بستم ، تو کجا ... آخه دل گله داره بخـــاطرت غصه داره چه دعاها واسه تو یار سفـــــــــر کرده داره ........ قلب من بی تو صدایی نداره زندگیم شور و صفایی نداره تو که نیستی توی این شهر قشنگ دل من میل به جایی نداره ........ شیشه ای می شکند...
در خرابات دلم چيزي شبيه گونه هاي خيست که از من پنهانشان ميکني چيزي به زلالي عشقمان در دلم اندوهي است به وسعت کوير بي انتها و چيزي باز شبيه تو، مثل تو، عين تو موسيقي لحظه هايم به نت هايي نگاشته شده که کليد سل آن را تو نوشتي و سه تارم تو را مينوازند. میدونی ؟ دلتنگم دلتنگ یک نگاه تو میدونی ؟ تمام نگاهم تو را می خواهد من دلتنگ لحظه های خواستن توام و تو هیچ نمی گویی هیچ نمی خواهی و من وامانده ام دلگیر و وابسته به یک نگاه تو کاش مرا می خواستی کاش بمن می گفتی تا بدانم عشقم هیچ نبوده من آواره تو و نگاههای کشنده ات هستم مرا به خود بخوان با آغوش باز تو را خواهم پرستید تو را الهه خود خواهم کرد و به سوی تو نماز می خوانم این عشق کشنده بعد از سالها همچنان پا برجاست من عاشقانه داد می زنم: دوستت دارم دیوانه وار دوستت دارم شاید باد صدایم را به گوشت برساند شاید
در سکوت شب من ، در سکوت شب من ،
خسته ام، خسته ای تنها و غریب در دل شب که از تکرار شبهای بی لبخند، از تکرار ورقه های سپید تنهایی، که هر شب بی هیچ نوشته ای، بی هیچ نقش و نگاری ورق میخورند، دلگیرم
نمیدانم ستاره شمردنها تا به کی باید کار من باشد؟ نمیدانم به روی ایوان شب تنها نشستن ها تا به کی باید کار من باشد؟ نمیدانم به امید قاصدک شادی نشستن ها تا به کی باید همراه من باشد؟!!
این بار تو بگو که ♥
کاش اينجا بودي/کاش در باغچه سبز دلم مي ماندي/کاش شعر غم من را/ز افق هاي غريب نگهم مي خواندي/کاش اينجا بودي/کاش گلهاي فراق تو گهي مي پژمرد/کاش گنجشک دلت/در غم من مي آزرد/و جدايي مي مرد/ ماهي به آب گفت : تو نميتوني اشكاي منو ببيني , چون من توي آبم... آب جواب داد اما من ميتونم اشكاي تو رو احساس كنم چون تو توي قلب مني -+-+-+-+-+-+-+-+-+- در سكوت مي توان نگاه را معنا كرد و آن را با عشق به دل پيوند زد مي توان بهار را به ديدار برگهاي خزان زده برد و براي رازقي هاي اميد از عطر دوست داشتن گفت مي خواهم سكوت كنم و تنها به حرف نگاهت گوش كنم -+-+-+-+-+-+-+-+-+- هيچ وقت نذار هر رهگذري که رد ميشه رو دلت يادگاري بنويسه چون بعدا پاک کردنش خيلي سخته -+-+-+-+-+-+-+-+-+- يکديگر را دوست بداريد و چنانچه به اين کار قادر باشيد پس همه کارها ي ديگرخود به خود روبه راه خواهند شد -+-+-+-+-+-+-+-+-+- دوست داشتن کساني که دوستمان ميدارند کار بزرگي نيست، مهم آن است آنهايي را که ما را دوست ندارند، دوست بداريم -+-+-+-+-+-+-+-+-+- اي غنچه ي خندان چرا خون در دل ما مي كني ؟ خاري به خود مي بندي و ما را ز سر وا مي كني شهريار -+-+-+-+-+-+-+-+-+- کاش اينجا بودي کاش در باغچه سبز دلم مي ماندي کاش شعر غم من را ز افق هاي غريب نگهم مي خواندي کاش اينجا بودي کاش گلهاي فراق تو گهي مي پژمرد کاش گنجشک دلت در غم من مي آزرد و جدايي مي مرد کاش اينجا بودي کاش اينجا بودي -+-+-+-+-+-+-+-+-+- هميشه دوست داشتم ابر باشم.چون ابر انقدر شهامت داره که هر وقت دلش ميگيره جلوي همه گريه کنه -+-+-+-+-+-+-+-+-+- اگر مي دانستي که چقدر دوستت دارم هيچ گاه براي آمدنت باران را بهانه نميکردي رنگين کمانم -+-+-+-+-+-+-+-+-+- هر جا بگذرد تابوت من غوغا به پا خيزد که گويند : چه سنگين مي رود تابوت اين مرده از بس آرزو دارد -+-+-+-+-+-+-+-+-+- از کبوترپرسيدم : زندگي چيست؟ پرهايش را تکان داد و جواب نداد ازدريا پرسيدم:زندگي چيست؟ خروشيد و جوابم را نداد ازآفتاب پرسيدم:زندگي چيست؟ غروب کرد وجوابم را نداد ازانسان پرسيدم:زندگي چيست؟ گفت: زندگي خون دل خوردن است اولش عشق وبعد مردن است. -+-+-+-+-+-+-+-+-+- نيامد ز سوي تو هم خبري نداري تو بر حال من نظـري شکايت برم از تو پيش خدا تو را خاطر افتاده با دگـري -+-+-+-+-+-+-+-+-+- مهرباني را در نگاه منتظر کودکي ديدم که آبنباتش را به دريا انداخت تا اب شيرين شود -+-+-+-+-+-+-+-+-+- ما چون ز دري پاي کشيديم ،کشيديم اميد ز هر کس که بريديم ، بريديم دل نيست کبوتر که چو برخاست نشيند از گوشه ي بامي که پريديم ، پريديم رم دادن صيدِ خود از آغاز غلط بود حالا که رماندي و رميديم ، رميديم صد باغ بهارست و صلاي گل و گلشن گر ميوه ي يک باغ نچيديم ، نچيديم وحشي ! سبب دوري و اين قسم سخن ها آن نيست که ما هم نشنيديم ، شنيديم هميشه يه کسايي بودن که بهم ميگفتن چرا تو عشق نداري؟هميشه بودن کسايي که بهم بگن عشق يعني زندگي... ميگفتن اگه عاشق نشي يعني زندگي نکردي... ولي بهم نگفتن اگه اسير يکي بشي دلت ميسوزه...بهم نگفتن اگه با چشاش نگات کنه انگار تموم جونتو به آتيش ميکشن...بهم نگفتن اگه تموم روز ببينيش بازم دلتنگش ميشي...بهم نگفتن ممکنه يه روز بذاره بره...بهم نگفتن... نگفتن که تو پشت سرش اشک ميريزي ولي اون بي اعتنا ميره...نگفتن تو ديوونش ميشي ولي اون بي خيالت ميشه
فراموش کردن کسی که دوستش داری مثل به خاطر آوردن کسی هست که هرگز نمیشناسیش ---- از شکستن دو چیز بترس دلی که عاشقانه دوستت داره و دلی که صادقانه به یادته دل من یه روز به دریا زد و رفت می تراود مهتاب / مي درخشد شب تاب / نيست يک دم شکند خواب به چشم کس وليک / غم اين خفته ي چند / خواب در چشم ترم مي شکند / نگران با من استاده سحر / صبح مي خواهد از من / کز مبارک دم او آورم اين قوم به جان باخته را بلكه خبر / . حلالت میكنم اما هنوزم از تو دلگیرم
چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید: چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟ چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟ اما افسوس که هیچ کس نبود ... همیشه من بودم و تنهایی پر از خاطره ... آری با تو هستم ...! با تویی که از کنارم گذشتی... و حتی یک بار هم نپرسیدی، چرا چشمهایم همیشه بارانی است...!! کاش یک روز دلم
زندگی چیست ؟
اگر خنده است چرا گریه میکنیم ؟
اگر گریه است چرا خنده میکنیم ؟
اگر مر گ است چرا زندگی می کنیم ؟
اگر زندگی است چرا می میریم ؟
اگر عشق است چرا به آن نمی رسیم ؟
اگر عشق نیست چرا عاشقیم ؟ |
About
به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ برای کسی است که هنوز بعد از سالها دوستش دارم به امید آنکه روزی اینجا را ببیند و دوست داشته باشد
Archivesخرداد 1392فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1390 آبان 1390 مهر 1390 شهريور 1390 تير 1390 خرداد 1390 ارديبهشت 1390 AuthorsLinks
کیت اگزوز
تبادل
لینک هوشمند
♥♥ تک عکس ♥♥ |